-
دوست داشتنی ترین شهریور
چهارشنبه 7 مهر 1395 12:48
دوستان سلام....شرمنده ام که کم میام و می نویسم.... فرشته کوچولوی ما اوایل شهریور بدنیا اومد و دست ما را بند کرد..... حدود 10 روز زودتر از روزی که پیش بینی کرده بودیم بدنیا اومد....خودش خواست و زود اومد.... 5 روز بستری بود اما به سلامت مرخص شد.... خدا را شکر خوبه...بچه آرومیه و می ذاره راحت بخوابیم......خودم خیلی خوب...
-
تیر ماه....
دوشنبه 28 تیر 1395 13:13
سلام به همه دوستان.... وقتی میام اینجا فکر می کنم زود بر می گردم...اما می رم اووو تا یه عالمه وقت... و اما از حال روز ما در این روزها.... بیمه شرکت که کلا زدند زیرش و ما فعلا با حداقل بیمه داریم رد می کنیم....هیچی به هیچی....شرکتی که این همه استرس براش تحمل کردیم و هنوز هم ولمان نمی کنند....کلی پول باید بهمان...
-
بهارانه
چهارشنبه 26 خرداد 1395 14:27
سلام به دوستان خوبم....ببخشید خیلی غیبت دارم....شرایط جسمیم اجازه نمی ده بیام و بنویسم.... این روزها همش در حال استراحتم....شب ها تا سحر بیدارم و برای این که حوصلم سر نره کتاب داستان می خونم...سحر که آقای همسر را بیدار می کنم برای سحری...بعدش می خوابم...قبل خواب هم کلی عذاب وجدان می گیرم که وقتم را تلف داستان...
-
بعد از غیبت کبری
جمعه 17 اردیبهشت 1395 20:11
سلام به همه دوستان عزیزم....ببخشید این همه وقت نبودم...فکر کنم دو سه ماهی شد.... ولی فکر کنم عذرم موجه بوده....یکسری اتفاقاتی افتاد که خدا را شکر ختم به خیر شد.... در این مدت ما مجبور شدیم به دستور دکترمان سر کار رفتن را بیخیال شویم....و از آنجا که پروژه ای در دست داشتیم و در آن نقشمان کلیدی بود، کار کردنمان به صورت...
-
در آستانه فصل سوم زندگی
شنبه 24 بهمن 1394 12:23
سلام به دوستان عزیز.... شرمنده که خیلی خیلی دیر شد.... تو این دو ماه!!! کلی اتفاق افتاد.....برای همین نرسیدم بیام...و اتفاق اصلیش این بود که کارم را تقریبا ول کردم.....اونم به چند علت.....و این دلیلی شد برای دوری از اینترنت و کامپیوتر....مدیونید اگه فکر کنید من سر کار ست می ذاشتم..... و اما از اتفاقات.... اول این...
-
دی ماه دوست داشتنی
سهشنبه 15 دی 1394 12:16
سلام به همه دوستان....ممنون که این پست های بی سر و ته را می خونید و وقت می ذارید و نظر می دهید....ممنونم.... و اما از این چند روز ما.... گفته بودم قرار بود برویم جشن دانش آموختگی.....هفته قبلش یکی از همکارانمان از کربلا آمده بود....و ما در یک جلسه ای حضور داشتیم....و از آن جا که آبدارچی مان کمی تا اندکی کثیف و تنبل...
-
یلدا مبارک
چهارشنبه 25 آذر 1394 12:03
با سلام به دوستان عزیز...خدا عمر تنها خواننده بی نام ما بدهد که گاهی یاد آوری می کند خیلی وقت است ننوشته ایم....خدا هر چی ازش می خواهید بهتان بدهد....این هم دعای ما برای شما.... و اما از این روزها بگوییم بعد از پست قبلمان و سلام به آذر....خبر خوبی رسید...از یک کاری برای همسری در ولایت خودمان....نمی دانستیم خوب است یا...
-
سلام بر آذر
یکشنبه 1 آذر 1394 10:09
سلام دوستان عزیز....با این که اینجا خواننده های انگشت شمار دارم اما خوشحالم که همین تعداد هم پیگیرم هستند...ممنون که می خونید... . و اما از این روزهای ما.... جمعه شب یعنی نصفه شب یک همسایه جدید داشتیم .... ساعت یک نیمه شب اثاث کشی داشتند......و کلا اثاث بود که به در و دیوار ما می خورد....بماند که ریموت نداشتند و آیفون...
-
سلام پاییزی
دوشنبه 11 آبان 1394 11:39
سلام به همه دوستان عزیز....شرمنده منتظرتون گذاشتم...کلا 4 تا خواننده بیشتر ندارم اگر شما هم برنجید که من خیلی بیچاره می شم.. ..ممنون که سر زدید و ببخشید که نا امید شدید....همش منتظر بودم با یه خبر بیام...اما فعلا هیچ خبری ندارم و اما از این روزها فراخوان جذب شرکت کردیم و این هفته در گیر ثبت نام یکی از همان دانشگاه ها...
-
حس خوب...
چهارشنبه 25 شهریور 1394 16:05
سلام به دوستان گل...خخخ چه تحویل گرفتم خودم را..... دو نفر بیشتر خواننده ندارم....مرسی از شما دو تا که می خونید و نظر می دهید..... و اما از امروز مان بگوییم... که امروز الکی خوشحالیم....نشستیم کلی فکر کردیم دلیل خوشحالیمان چیست....و به این نتیجه گوهر بار رسیدیم....که.... الان نزدیک اول مهر است... دانشگاه ها شلوغه برای...
-
یک روز خوب
چهارشنبه 18 شهریور 1394 16:43
سلام به همه دوستان همین که میام و می نویسم و تنبلی را می ذارم کنار یعنی روز خوب.... و اما از این مدت که نبودیم.... آقا ما یه شانه دردی به خاطر پشت کامپیوتر نشستن داریم که همچنان درد می کند....فیزیوتراپی هم یک جلسه رفتیم اما هیچ فرقی نکرد که نکرد....و همچنان داریم مدارا می کنیم.... از موقعیت های شغلی که گفته بودیم...یه...
-
اوووو چقدر ننوشته بودم...
سهشنبه 3 شهریور 1394 14:45
سلام به دوستان گل... ببخشید خیلی وقته ننوشتم انگار... نمی دونستم... .خخخ و اما روزانه های ما.... یه سفر داشتیم به ولایتمان....و تجدید دیداری کردیم با خانواده محترم.... سرمان در سر کار شلوغ است و فعالیت زیاد....اما در خانه کلا در استراحت به سر می بریم...این به اون در... چند تا موقعیت شغلی خوب در پیش است که اگر خدا...
-
آخر ماه رمضان
سهشنبه 23 تیر 1394 09:45
سلام به همه دوستان گل.... این جا خیلی بازدید کننده ندارم....خوب معلومه دیگه...وبلاگ تار عنکبوتی قبلی....تعطیلی بلاگفا.....ماه رمضان.....اصلا کلا کسی تو وبلاگ ها نیست.....فکر کنم شبکه های اجتماعی مجازی مردم را مشغول کرده..... بگذریم.... از این روزها بگوییم....که دیروز با کلی کلنجار رفتن یک ماهه با خودمان رفتیم و...
-
مسافرت و کار
یکشنبه 21 تیر 1394 08:35
سلام به دوستان گلم که این جا هم سر می زنند.... و اما از روزانه های ما.... این چند روز تعطیلی را با داداش کوچیکه و همسرش رفتیم شمال.....خوب بود....خوش گذشت..... و به سلامتی برگشتیم.... برای تعطیلات عید هم دلمان می خواهد برویم شهرمان دلمان برای مامان و بابا جان تنگیده.....اما همسری نمی آد و باید با قطار یا اتوبوس برویم...
-
آغازی دوباره
دوشنبه 15 تیر 1394 10:11
سلام به همه دوستان قدیمی و دوستان جدید.... بعد از اتفاقی که این چند ماه برای بلاگفا افتاد و وبلاگ قبلی بیچاره ما نابود شد، تصمیم گرفتیم از خانه دزد زده به این جا اثاث کشی کنیم.... می خواهیم این جا فعال شویم و حداقل هفته ای یک پست بگذاریم.... دیگر خانه قبلی پر بود از تار عنکبوت.....اینجا می نویسم از روزانه هایم....از...