سلام به همه دوستان گل....
این جا خیلی بازدید کننده ندارم....خوب معلومه دیگه...وبلاگ تار عنکبوتی قبلی....تعطیلی بلاگفا.....ماه رمضان.....اصلا کلا کسی تو وبلاگ ها نیست.....فکر کنم شبکه های اجتماعی مجازی مردم را مشغول کرده.....
بگذریم....
از این روزها بگوییم....که دیروز با کلی کلنجار رفتن یک ماهه با خودمان رفتیم و موهایمان را کوتاه نمودیم....بعله....شب هم کلی همسری برایمان ذوق کرده بود که نگو....
دو تا از دندون هایمان هم عصبکشی اش تمام شد....مانده یک روکش و یک عصب کشی.....از اون سه دندان با پروسه طولانی یک ماهه....کل ماه رمضان را به خاطر این دو تا دندان مشغول قرص خوردن بودیم....دیگه معده ای نمانده برایمان با این همه قرص....یه نوبت هم چهارشنبه داریم که اگه خدا بخواهد شر اون عصب کشیه هم کنده شه بره پی کارش.....
بالاخره بلیط خریدیم و تنهایی داریم می رویم شهرمان.....شنبه هم بر می گردیم....اینم از این....برویم سفر و برگردیم و یک برنامه ریزی اساسی داشته باشیم....به امید خدا.....
از کار بگوییم که مشغولیم...دیروز کلی جلسه داشتیم ....فردا هم....کلی کار داریم و مشغول انجام آن هستیم....
از خانه بگوییم که تقریبا دو روز یک بار سوسک می بینیم....و نمی دانیم از کجا می آید....هر ظرفی که می خواهیم استفاده کنیم باید یه دور شسته شود......باید یه فکری با آقای همسر بکنیم و کل اثاث ها را جمع کنیم و یک سوسک کشی مفصل راه بیاندازیم.....تا شر این ها کنده شود.....اگر معلوم می شد از کجا می آیند مشکل حل بود.....
سلام به دوستان گلم که این جا هم سر می زنند....
و اما از روزانه های ما....
این چند روز تعطیلی را با داداش کوچیکه و همسرش رفتیم شمال.....خوب بود....خوش گذشت..... و به سلامتی برگشتیم....
برای تعطیلات عید هم دلمان می خواهد برویم شهرمان دلمان برای مامان و بابا جان تنگیده.....اما همسری نمی آد و باید با قطار یا اتوبوس برویم که یه کم تنبلیمان می آید....هنوز تصمیم نگرفتیم و ممکن است دیر شود و دیگر بلیط گیرمان نیاید.....هم تولد داداش کوچیکه هست هم دیدن مادرخانمی اینا.....
از اوضاع کار بگوییم که همش جلسه و کار ....خیلی کارهایمان عقب است و چند تا گزارش با هم افتاده....وقت کم داریم ....از طرفی حقوقمان سر وقت نیست و با دو سه ماه تاخیر حقوق می دهند که کمی آزار دهنده شده است و رقبتی برای اضافه کار نمی ماند.....
از اوضاع خودمان بگوییم که کل ماه رمضان را بند سه دندان عصب کشی بودیم و هنوز هم تموم نشده....هنوز درد می کند و ما نمی فهمیم این چه جور عصب کشی است که هنوز تا صبح درد داریم....و فقط کدیین می دهد که ما بخوریم.....برای همین روزه هایمان هم سر این دندانپزشکی نابود شد.....
خدا را شکر این ماه هم به خوبی گذشت....نشد خیلی روزه بگیریم اما سعی خودمان را کردیم....خدا را شکر
دلمان می خواهد کمی زندگیمان را نظم ببخشیم و برنامه ریزی کنیم.....اما هنوز نشده و دلمان می خواهد همچنان به استراحت و بدون مسوولیت یا برنامه خاصی بگذرانیم.....
کارهایی که باید بکنم.....چک آپ کامل برای سلامتیمان...... برنامه ریزی برای خواندن زبان......رسیدن به خانه و زندگیمان....خونه تکانی اساسی......نظم دادن به کارهای ماهانه مثل آرایشگاه و ....گشتن دنبال یک کار خوب....
امید با خدا....
سلام به همه دوستان قدیمی و دوستان جدید....
بعد از اتفاقی که این چند ماه برای بلاگفا افتاد و وبلاگ قبلی بیچاره ما نابود شد، تصمیم گرفتیم از خانه دزد زده به این جا اثاث کشی کنیم....
می خواهیم این جا فعال شویم و حداقل هفته ای یک پست بگذاریم....
دیگر خانه قبلی پر بود از تار عنکبوت.....اینجا می نویسم از روزانه هایم....از روزمرگی ها، اتفاقات خوب و بد که خاطراتم ثبت بشه.....
در وبلاگ قبلی دانشجوی دکترا بودم....و الان یک دیگر دانشجو نیستم...بالاخره بعد از 5.5 سال دکتر شدم.... و حالا منم و روزمرگی های یک زندگی عادی که بعد از 23 سال درس خواندن، تازه دارم طعم روزهای بدون استرس، بدون درس و بدون چونه زدن با استادهای مختلف را می چشم..... و یک عالمه کار که تو این 23 سال دوست داشتم انجام بدم و درس خوندن و انجام پروژه مانعش شد....
پس توکل به خدا..... می نویسیم از روزمرگی هایمان.....