سلام به همه دوستان عزیزم....ببخشید این همه وقت نبودم...فکر کنم دو سه ماهی شد....
ولی فکر کنم عذرم موجه بوده....یکسری اتفاقاتی افتاد که خدا را شکر ختم به خیر شد....
در این مدت ما مجبور شدیم به دستور دکترمان سر کار رفتن را بیخیال شویم....و از آنجا که پروژه ای در دست داشتیم و در آن نقشمان کلیدی بود، کار کردنمان به صورت ساعتی و در خانه انجام می شد.....
قبل از عید رفتیم خانه تکانی کنیم که بار سنگین بلند کردیم و باعث شد به مشکل بر بخوریم و دوره استراحت مطلقمان شروع شد تا همین چند روز پیش.....
الان هم در حال استراحت نسبی نزد مادرجان و پدرجانمان هستیم....و هنوز از عید تا حالا سر خانه و زندگیمان بر نگشتیم...آقای همسر طفلی هر دو هفته ای یکبار سر می زند به ما....
حال ما و مهمانمان خوب است....خدا را شکر....معجزه ای بود که خداوند سالم و سلامت نگهش داشت....
دو سه هفته دیگر عروسی برادرجانمان است....که صرفمان نکرد برگردیم خانه مان و دو هفته دیگر بیاییم.....اما بعد عروسی بر می گردیم سر خانه و زندگیمان....
مقداری لباس و وسایل مورد نیاز مهمان کوچولو را با مادرجانمان آماده کردیم....منتظریم برگردیم وبرویم سرویس خواب نی نی را بخریم....
فعلا گهگاهی کاری به صورت ساعتی در خانه انجام می دهیم اما از اردیبهشت به بعد کار زیادی از پروژه نمانده که انجام دهیم....
فراخوان ها را شرکت می کنیم اما مصاحبه رفتن با این وضعیتمان خیلی راحت نیست....امید با خدا
محتاجیم به دعای خیر شما.....ممنون از همگی که در این مدت هم بهم سر زدید....انشالا سالی سرشار از شادی و موفقیت پیش رو داشته باشید.....